نتایج جستجو برای عبارت :

هرچه دل تنگت میخواهد بخوان

 
بخوان دعای فرج را که یار برگرددبخوان دعای فرج را که شب سحر گرددبخوان دعای فرج را اگر که می خواهیحدیث غیبت یار تو مختصر گرددبخوان دعای فرج را و از خدا بطلبوجود نازکش ایمن ز هر خطر گرددبخوان دعای فرج را کنار پرده اشککه دانه دانه اشکت در و گوهر گرددبخوان دعای فرج را که یار می آیداگر دلت زره اشتباه برگرددبخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کنکه دست لطف خدا با تو همسفر گرددبخوان دعای فرج را که رد نخواهد شداگر که ناله و اشک تو بیشتر گرددبخوان دعای فرج ر
 مفضل بن عمر گو ید حضرت صادق  ع  فرمود ای مفضل از همه مردم خویشتن رک بوسیله  بسم الله الرحمن الرحیم وبسوره قل  هوالله احد نگهداری و محافظت کن وانرا از  سمت راست واز سمت چب واز پیش واز پس  چب و از پبش رویت واز پشت  سرت واز بالای سرت واز زیر پایت.  بخوان  یعنی بشش جهت بخوان وچون بر سلطان.  ستمکاری وارد شدی. همینکه نگاهت باو افتادسه  بارانرا  یعنی سوره. قل هوالله را بخوان. وبا دست چب بشمار و از خواندن ان جدا مشو  وادامه. بده. تا از نزدش. بیرون.  ایی
دانلود آهنگ مسعود صابری یه جوری میخوامت
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * یه جوری میخوامت * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مسعود صابری باشید.
دانلود آهنگ مسعود صابری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Masoud Saberi called Ye Joori Mikhamet With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه مسعود صابری به نام یه جوری میخوامت
یه جوری میخوامت که فکرشم نمیکنی افتادم تو دامت داری دیوونم میکنییه جوری وابستت شده ا
وقتی دلت شکست، حدیث کسا بخوان
غم بر دلت نشست، حدیث کسا بخوان
حبل المتین، تمسکِ بر دامن علی است
تا رشته ات گسست، حدیث کسا بخوان
آسان شود مقرب آل عبا شدن
جبریل شاهد است، حدیث کسا بخوان
روزی خلق در گرو امر فاطمه است
ای عبد تنگدست، حدیث کسا بخوان
وقتی که بغضِ دوریِ از صحن کربلا
راه گلوت بست، حدیث کسا بخوان
وقتی تمام دهر به تو پشت می کنند
وقتی دلت شکست، حدث کسا بخوان
محمد جواد شیرازی
یأیها الرسول؛ بلغ...
نیمه شب در ظلمات غار مشغول عبادت بود، چشمه اشکش لحظه ای از باریدن نمی ایستاد.
این ظلمت غار نبود که آزارش می داد؛ ظلمت دل مردم بود.
ناگهان نور شدیدی تابیدن گرفت و غار تاریک را همچون روز روشن کرد. گویی خورشیدی در دل شب ظاهر شد.
نور گفت: بخوان!
او پاسخ داد: نمی توانم بخوانم!
دوباره نور گفت: بخوان!
او گفت: من خواندن نمی دانم!
اما گویی نور اصلا صدایش را نمی شنید. دوباره با تحکم گفت: بخوان!
و او در کمال تعجب شروع به خواندن کرد...
ادامه م
هرچه کُنی بکن، مَکنترکِ من ای نگار منهرچه بَری بِبَر، مَبَرسنگدلی به کار منهرچه هِلی بِهِل، مَهِلپرده به روی چون قمرهرچه دَری بِدَر، مَدرپرده‌ی اعتبار منهرچه کِشی بِکِش، مَکِشباده به بزمِ مدّعیهرچه خوری بخور، مخورخونِ دلِ فگار منهرچه دَهی بده، مَدهزلف به باد، ای صنمهرچه نَهی بِنِه، مَنِهدام به رهگذار من هرچه کُشی بکُش، مَکُشصید حرم که نیست خوش هرچه شَوی بـِشو، مَشوتشنه به خونِ زار منهر چه بُری بِبُر، مَبُررشته‌ی اُلفتِ مراهرچه کَن
ایمان یعنی ریشه داشتن در سختی و باد و بوران و هوای سرد...
ایمان یعنی ایستادن
خدایا بیا و از ما ناامید نشو وقتی می بینی چقدر بی ایمانیم...دنیا ترسناک میشه اگر رهامون کنی. خدایا حتی اگر فرزانگی درآوردن کفشهامون رو به وقت دیدن نور کنار کوه طور، نداریم؛ کفشهامون رو به جبر از ما دور کن و صدامون کن...این بار منم که از تو خواهش میکنم بخوان ما را؛ بخوان و شک نکن که محتاج لحظه ای هستیم که تو ما را به نام بخوانی...
وبلاگ نویس گرامی آقای اساطیری که علاوه بر دنیای مجازی در دنیای کاغذی هم می‌نویسند و در پست آخر وبلاگشان نوشته‌اند: #ایرانی_بخوانیم
من این هشتگ را اصلا نمی‌پسندم، کتاب خوانی برای من پلی است برای سفر به دنیای خیال، دنیایی که قید و بندها و محدودیت‌های اینجا را ندارد و می‌توانم لحظاتی را آن جوری که می‌پسندم سپری کنم. و این هشتگ می‌گوید این دنیا را محدود کن، حتی خیال پردازی‌هات را ببر در جایی که این تعداد محدود نویسنده آن را ساخته‌اند در حا
می ترسم
فرو بریزد این بام
که بر آن ایستاده ام
و ترا آواز می دهم....
کاش !!
برودت ِ تردید
بر شاخسار ِ خیالت
لانه نسازد
تا تو ، هَزار آوایم را
در باغ کوچه های برفئ عصر بشنوی....
یک نگاه
سنگ خورده پرنده ی در مرا
قفسگیر ِ دل ِ تنگت کن
که از شاخه ی برودت زده
 از بام ِ قندیل به هِرّه بسته 
- می ترسم.....!!!!.....
گویا_فیروزکوهی 
♨️ نماز اول وقت شاه کلید ♨️
نقل است #جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی(ره) آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اوّل این است که دوست دارم یک #ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم #برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم #عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اوّل وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اوّل وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اوّل وقت بخوان!جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید
سلام
بخوان دعای فرج را دعـــــــــا اثــــــر دارد           دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عـافــیــت بـطـلـــب             که روزگار بســی فتنه زیر ســـر دارد بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهــــــرا           ز پشت پرده ی غیبت به ما نظـر داردبخوان دعای فرج را به یاد خیمه ی سبز           که آخرین گل سرخ از همه خبـــر دارد 
ولادت حضرت قائم مهدی صاحب الزمان (عج) بر تمام منتظران عشق و عدالت مبارک باد
ادامه مطلب
آهنگ مهدی احمدوند خلسه
دانلود آهنگ جدید مهدی احمدوند خلسه با کیفیت اورجینال
Download New Music Mehdi Ahmadvand Khalse
متن آهنگ خلسه مهدی احمدوند
چشماتو میبندم با دستام از پشت چشمای تو صد بار زندم کرد بعد کشت تا صبح توی گوشت میگم هی از عشق نبودنت واسم آسون نیست هضمش شوخی شوخی حسم به تو شدید شد حتی ضربان قلبم از این بدتر شد یکی ولم کرد رفت و تو اومدی قلبم شبیه قبلا شد شبی که قلب تو شریک قلبم شد بیا جلو یهو دلم تنگت شد سر تو عقلم با دلم جنگش شد قبل تو همش تو خلسه از
دعایی برای عزیز شدن و جلب محبت دیگران
خواندن دعای فلفل سیاه برای عزیز شدن، تسخیر قلب و رفع کدورت بین دو شخص
از شیخ بهایی و شیخ زین الدین العربی نقل شده که گفته اند هر که را بخواهی دوست خود گردانی دو رکعت نماز بخوان. در هر رکعت بعد از حمد، آیه ۷/ سوره ممتحنه را هفت مرتبه بخوان.
متن آیه ۷ سوره ممتحنه :
 
ادامه مطلب
#آیت_نخودکی_اصفهانی#ازدواج
 
جوانی از شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی پرسید: سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
شیخ نخودکی پاسخ داد: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک کلید؟! شیخ
توی تلگرام یه ربات هست به اسم «حرفتو ناشناس بهم بزن» من متوجه شدم که توی وبلاگ هم میشه همچین قابلیتی رو راه انداخت. شما میدونید که من کامنت ناشناس رو تایید نمی‌کردم ولی امروز یه پست موقت زدم و برای چند ساعت کامنت ناشناس رو فعال می‌کنم؛ به همه خبر بدین بیان[از دوست و دشمن] من امروز می‌خوام حرفای نگفته و ناگفتهء شما رو گوش بدم. امیدوارم تهش روز خوبی بشه برامون :) هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو
مرا که سرگردان و بی‌آشیان مانده‌ام از طوفان بگیر و به خانه‌ی خودت ببر. زخم‌هایم را مرهم بگذار، آب‌ و دانم بده. آرام سرم را نوازش کن و زیرلبی برایم آواز بخوان. مرا نگه دار تا التیام بال‌های شکسته‌ام و قصه‌ی پرواز را در گوشم تکرار کن پیش از آن‌که از خاطر ببرم. باز مرا در پناه خودت جا بده تا ببالم و به قوت تو بایستم و از دستان تو پرواز کنم تا آسمان آبی خورشید. 

خ. حلال کنید لطفاً هرچه که گذشته بین ما. دل‌هامون رو پاک کنیم از آزردگی‌ها و بستگی
سوره کوثر به دنیا آمده قران بخوانحمد و اعطینا و نور و قدر و الرحمان بخوان
روز میلاد گل باغ ولایت فاطمه(س) استوقت خواندن نغمه ها  را با لب خندان بخوان---سوره کوثر به دنیا آمده کوثر بخواننغمه ها را عاشقانه مثل پیغمبر(ص) بخوان
در مدیح حضرت صدیقه(س) می خوانی اگرنغمه ها زیباست اما باز زیباتر بخوان---سوره کوثر به دنیا آمده زیبا بخوانهمنوا با ساکنان عالم بالا بخوان
نغمه ها وقتی که زهرایی است زیبا می شودنغمه هایت را برای حضرت زهرا(س) بخوان---برترین بانو
عید بود امروز. حال من اما خوب نبود ... چهارمین روز از چهل روز را گذراندم. با یک دل گرفتگی ژرف.
کمی پروژه ام را پیش بردم. کمی کار خانه کردم. کمی شعر گوش دادم. کمی زبان عربی خواندم. حالا هم دارم ای گل ارغوان شجریان را گوش میدهم.
 
شام کله پاچه داشتیم. این بار من تکه تکه اش کردم. برای اولین بار پوست کله پاچه را هم خوردم. مادر آخرش گفت حالا شدی یه کله پاچه خور واقعی. پرسیدم چه طور ؟ گفت این اولین باری بود که پوست کله را هم خوردی.
لبخند زدم. گفتم اینا نشونه
متن آهنگ سالار عقیلی بنام نگار
دوستش میدارم و دردم نمیداند نگار
مبتلایش کن به دردم
ای طبیبا بی شمار
هرچه کردم مهربانی
بی وفایی کرد مرا
او نمیداند چه آورد
بر سرم دیوانه وار
او نمیداند چه آورد
بر سرم دیوانه وار
طاقتم تاب است و گشتم
بی تحمل این زمان
با شکیب و بی صبور
از درد دوری های یار
بیم رسوایی نمانده
آبرویم رفت و رفت
تا شدم انگشت نمای کوی و برزن
ای نگارا عشق من را
از نگاهم بر بخوان
ای طبیبا کو دوای درد
بی درمانِ یار
گر بماند یک نفس از عمر باقی
م
بخوان قرآن کتاب آسمانی است/براو همدم شدن هم جاودانی است/تدبرکن به آیات شریفش/قوانین خدابر زندگانی است/الفبای بصیرت بهر انسان/تمام معنی آن آرمانی است/به هرمسجد به هرمحفل دهد نور/بر وصف ولایت صدنشانی است/شفیع شیعیان گردد به محشر/کتاب حق پیام آن جهانی است/بخوان قرآن دراین ماه مبارک/برای عاملین خود امانی است/شده نازل به قلب پاک احمد/به نشردین اوهم گفتمانی است/درآن آیات زیبای ظهور است/مبلغ از برصاحب زمانی است/
ترانه ای عاشقانه برایم بخوان :
فیلم ترانه ای عاشقانه برایم بخوان فیلیمی که به زودی در کشور ترکیه و در کشور ایران شروع به پخش در سینمای خانگی می شود این فیلم با بازی بازیگران زیر انجام شده است بازیگرانی چون افسانه پاکرو ، پژمان بازغی ، نارنین هانسو ، علی بوراک جیلان و ... می باشد این فیلم یک داستان غمگین عاشقانه می باشد که می توانید در سراسر ایران و ترکیه در سینما های آن ها این فیلم را تماشا کنید و لذت ببرید.
 
هلیا یک وقتی مینوشتیکی او، یکی مندوتا او، یکی مندو تا من، یکی اواصلا قلم بود که دوستمان کرد. بعدها قرتی‌بازی هم درآوردیم.من از تنهایی‌ام تغذیه میکردم و از موسیقی‌. آتیش زیر این دیگ را هم نوشته‌های دیگران روشن میکرد.حالا هلیا نمینویسد. من هم.اما امشب، دیدم جمال هم وبلاگ دارد. و کپشن‌هایش، از جنس بافت نرم قلب آدم است. عین کپشن‌های فرزانه.هرکداممان یک جنسیم. و من با خواندن آدم‌ها، دوباره جنس خود را به‌یاد می‌آورم. با جوهر خودم مینویسم.من پر
مگس‌وار از سر خوان وصال خود مران ما را
نه مهمان توام آخر بخوان روزی بخوان ما را
کنار از ما چه می‌جویی میان بگشاد می، بنشین
به اقبالت مگر کاری برآید زین میان ما را
از آنم قصد جان کردی که من برگردم از کویت
« معاذا الله» که برگردم چه گردانی به جان ما را
تو زوری می‌کنی بر ما و ما خواهیم جورت را
کشیدن چون کمان تا هست پی بر استخوان ما را
رقیبان در حق ما بد همی گویند و کی هرگز
توانند از نکو رویان جدا کردن بدان ما را
چو اجزای وجود ما مرکب شد ز سودایت
چه غ
****شعر کودکانه آموزش نماز**** 
ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسروقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نام پاک رحمانبعدش بخوان یه سوره   /    ای کودک مسلمانالله اکبر بگو   /   برو به سمت
 
 
نشان بده به خودت درد بی صدایی را و توی قصه ببین خواب دلربایی را 
 
سکوت کن که جهان تشنه صدای تو نیست به گوش باد بخوان راز خودستایی را 
 
میان این همه اندوه ممکن بشریبگو که دوره کند شیوه خدایی  را 
 
بگو که وعده‌ی ما از ازل همین بوده است که ما که بنده‌ی اوئیم بی وفایی را.‌‌.‌.
 
میان عاشق و معشوق فرق بسیارست کجا بگسترم این سفره گدایی را؟!
به خاطر همه‌ی دردها صبوری کن
که عشق می زند آن ضربه نهایی را
 
# زهرا_محمودی#شعر_زنان#غزل
⛱️همه خواندن
مثل نویسی درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید داستان ضرب المثل درخت هر چه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید داستان ضرب المثل درخت هرچه بارش بیشتر سرش فروتر می آید باز افرینی مثل درخت هرچه بارش بیشتر میشود سرش فروتر میاید درخت هرچه بارش بیشتر باشد سرش فروتر می اید حکایت درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر انشا درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر گسترش مثل خفته را خفته کی کند بیدار
انشا در ادامه مطلب
ادامه مطلب
خدایا
هرچه گفتی هرچی دستور دادی قبول کردیم
هرچه کردی هرچی قسمت دونستی قبول کردیم
چه اونی که بعدا فهمیدیم چه اونی که هرگز درکش نکردیم
هرچه قضا و قدر بود هرچی زدی دم نزدیم 
سخت بود سختی کشیدیم
درد داشت دردشو کشیدیم
اما دیگه الان خسته ایم
بفهم..
یه بارم تو بفهم..
نامه رسان نامه ی من اورسان
کنج قفس مانده غزل گو رسان
نام و نشانی که همان کوی عشق
شرح پریشانی وهمگوی عشق
نامه رسان درچوزدی وانکرد
پشت دراو هست که حاشانکرد
اول ازاورخصت اعجاز کن
نامه رسان نامه ی من باز کن
نامه ی من را همه ازرو بخوان
ازغم وازغصه ی آهو بخوان
زنده مرادر،دمِ در خاک کن
اشک من واشک خودت پاک کن
(علی خودى آغمیونی)
خلاصه روز بیست و دوم با استفاده از قدرت معجزه آسای شکرگزاری ، میتوانی کاری کنی که خواسته هات  پیش رویت ظاهر شوند. فهرست ده خواسته ای ✈️ را که آماده کرده ای، بردار. تک تک جملات و خواسته های فهرستت را بخوان و به مدت یک دقیقه تصور کن که همین الان به خواسته ات رسیده ای و تا جایی که میتونی حال و هوای شکرگزاری را احساس کن.☺️اگر دلت میخواهد سریع تر به خواسته هایت برسی، از امروز به بعد فهرست خواسته هایت را در کیفت بگذار و هر جا میروی آن را با خودت ببر.
تا گلالودم ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی رو ببین که چجوری جا گذاشتیش رو زمینمن واسه تو قید دریارو زدم به درو دیوار تنگت میزدم تو بیابون دلت نفس زدمدریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بغلم کن بین نامردا من تک نندازدریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر خوردم بد کم آوردم
بیا و این پخش پلارو تو جمعش کن دوریت داره بد میسوزونه تو کمش کنمن گم شدم تو دل بی رحم زمونه بیا و این دیوونه رو تو باورش کندریا بغلم کن بغلم کن ک
****شعر کودکانه آموزش نماز****
                                                ای کودک خوش خبر   /   ای دختر و گل پسر                                                 وقت نماز خوندنه /    بگو الله ا کبروقت نماز رسیده   /    گوشات چه خوب شنیدهصدای بانگ اذان    /     لباس بپوش پاکیزهخبر بده به دوستات    /   با شادی و با نشاطبرو به سمت مسجد   /   تا مستجاب شه دعاتبه سمت قبله بایست   /   صف نماز دیدنیستنیت و تکبیر بگوی / برتر از او کسی نیستسوره ی حمدو بخوان   /   با نا
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه‌ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا ت
خواب چه مانده‌ای دلا؟ وا چه نشسته‌ای؟ بیا!مال و منال وا نه و هی تو بنال ناله‌ها خوش برو در میانه‌ها ساز کن آسمان خودتکیه تکان و عور شو، من تو و آسمان مرا بر شو از این جهان غم، قاره‌ی وام و نام و نمچرخ به چرخ و دم به دم از تن و جامه ها بر آ تا که نهان نمایدت ثروت و آستین زرسکّه‌ی باده خرج کن تا چو خدا کند تو را تا که کرانه بشکنی ساق شب و غرور ددعشق فسانه می‌شود باز ز جان آسیا بخت دوباره می‌دمد از نفس کلام توز پست‌جلگه‌ی خزر به آفتاب استوا تو
هر روز، بیش‌تر از روز قبل دارم می‌فهمم که تاییدطلبم. حرف داداش برام مهمه، حرف دایی برام مهمه... به یه زندگی کات دار فکر می‌کنم، زندگی‌ای که دو سمت‌اش کات خورده. سمت گذشته، و سمت آینده‌اش.
منظور من از کات خوردن سمت آینده اینه که برای من خیلی مهم شده حتما تا چند سال آینده اپلای بکنم و از ایران برم.. ( که به گمانم تا حد زیادی به همون تاییدطلبی برمی‌گرده، که خیلی از آدمای اطراف من از ایران رفتن پس من هم باید برم.) شاید اپلای کردن راه خوبی برای ادا
شیرین من بمان مگر این روزگار تلخ
فرهاد خسته را به نگاهی امان دهددر زلف شب گره بزن آن زلف مست را
شاید شبم به سوی تو راهی نشان دهدحرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند
ما را نصیب دیگری از این زمانه نیستبا من از عاشقانه ترین لحظه ها بخوان
حتی اگر هوای دلی عاشقانه نیست
....
خیلییییییییی وقت بود یه آهنگ نتونسته بود رو روانم تاثیر بذاره...
آهنگ های علیرضا قربانی اغلب اوووقااات این قابلیتو داره واسه من ‌..اونم به خاطر شعر هاییه که مکمل یه صدای منحصر به فرده
پرسید: حالت خوب است؟در جواب این پرسش ماندم که چه بگویم، گفتم: همان همیشگی.بی تفاوت گفت: باز هم حالت بد است.گفتم: چه بگویم؟گفت: هرچه دلِ تنگت خواست...این جمله چقدر شبیه به تعارف بود، گفتم: دلِ تنگ من یک دریا دغدغه دارد.گفت: دل نیاز به دغدغه دارد، مثل گل که به خار نیاز دارد.می دانستم مغلطه گر خوبی ست گفتم: دغدغه ها را بگیر مال خودت، دل من نیاز به آرامش دارد.گفت: میان مشکل و دغدغه فرق است. مشکل را تو بوجود می آوری ولی دغدغه تو را بوجود می آورد.مستأصل ما
باسمه تعالینیایشدعای سماتغزل۴گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفاناز شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جانقلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاکخوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هومستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوانپر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعازین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشانهست مقبول عوام مردم و اصحاب خاصپر ز مضمون های عالی و معارف اندر آنمی کند محفوظ ما را از شیاطین دروندور سازد دشمنان را، از
بسم الله
 
هوای آن روزهای خوب را کردم
همان روزهای سبز
انگار آن سال ها صورتی بودم
الان هم خوبم
خیلی خوب
ولی این خوب گاهی زود خسته می شود
و همین هم مرا می ترساند
با چشم های وحشت زده به گذشته خیره می شوم و فقط میخواهم بفهمم که آن روزها چرا بهتر بودم
و فقط به یک چیز می رسم:
بی خبری!!
و به خودم حق میدهم بابت همه سرخوشی ها
ولی انگار هرچه بیشتر بدانی نفس کشیدن سخت تر می شود
ولی همه این ها و همه این روزها می گذرد
به خودم نوید روزهایی را میدهم که این دره را ط
باسمه تعالینیایشدعای سماتغزل۴گفت باقر این دعا را از برای سالکان و عارفاناز شمیمش میشود مسرور قلب و روح و جانقلب ها را می کند شاداب آن اسمای پاکخوانده گردد عصر جمعه، مشعل عشق و روان
حاوی اسرار حق باشد سمات و نام هومستحب باشد قرائت، گر توانی آن بخوانپر ز رمز است و نشانه در اجابت این دعازین سبب خوانند آنرا چون سمات و یک نشانهست مقبول عوام مردم و اصحاب خاصپر ز مضمون های عالی و معارف اندر آنمی کند محفوظ ما را از شیاطین دروندور سازد دشمنان را، از
بعضی تکنیکهای پست مدرن در روانشناسی مانند ایین های باستانی و به گونه ای سحر آمیز هستند، ولی جالب است که اغلب خیلی خوب کار می کنند. یکی از این تکنیکها که برای بخشیدن کمک کننده است، تکنیک "بنویس، بخوان، بسوزان" است که برای حل مسائل تعاملی می تواند کمک کند. 
در این تکنیک فردی که بیشترین مساله را با او دارید و او را نبخشیده اید در نظر بگیرید. آنگاه یک قلم و کاغذ بردارید و شروع به نوشتن نامه به او نمایید. در این نامه همه مسائلی که بین شما پیش آمده و ت
دعای زنده‌دلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین می‌شنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بی‌صدا حسن است
به کفر گفت که دست حسن دوایی نیست
درست گفت برادر! خود دوا حسن است
مبین ز نسل حسن هیچکس امام نشد
به حُسن بینی اگر هر امام را، حسن است
حسین نهی به قاسم دهد، حسن دستور
ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است
بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت
بیا که کنیه‌ی شیرخدا «اباحسن» است   محمد سهرابی
 
علامه طباطبایی نقل می کند:
چون به نجف اشرف مشرف شدم، گاهى به لحاظ خویشاوندى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب مى شدم. تا این که روزى در مدرسه اى ایستاده بودم که ایشان از آن جا عبور مى کردند.
چون به من رسیدند دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند:
«اى فرزند، دنیا مى خواهى نماز شب بخوان، آخرت مى خواهى نماز شب بخوان».
 
این سخن آن قدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانى که به ایران بازگشتم شب و روز در محضر مرحوم قاضى به سر مى بردم و پس از بازگشت به وطن ت
قدیمترا خرمن که میکوبیدند مترصد میشدند کی باد ملایمی بوزه و گندمها رو بزنند و از کاهش جدا کنند...
حتی میشد بستر وبالششونم رو با خودشون ببرند و همونجا بخوابند که مبادا باد مناسبی در طی روز بوزه و اونا بخوان از دستش بدن
روایته که میفرماید:
 إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ...
برای خدا هم اوقاتی ست که نسیم رحمتش در اون اوقات وزیدن میگیره خودتون رو در معرض اونها قرار بدین...
مسلما از مهمترین اون زمان ها شب و روزهای م
دانلود آهنگ جدید شروین موسی به نام مصطفی خالقی
متن آهنگ جدید مصطفی خالقی - شروین موسی
Скачать новую песнюShervin Mousa Mostafa Khaleghi
Текст песни Mostafa Khaleghi Shervin Mousa
مکن کاری که بر پا سنگت آیوНе делай ничего, что тебе больно
جهان با این فراخی تنگت آیو Мир с этим Tengtu Iw Eagle
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند

ادامه مطلب
برپا کن آتشی راتا برسوزی غم باقی رادنیا افسانه باشدمنت بر سر بخوان ساقی راخلقی ترسان از عریانی از بیرنگی از بی نانیخلقی خواب و مستی گوید که هیچ و هیچ و هیچهر سو شیخ و هر سو عابد خلقی ترسا خلقی موبدخلقی خواب و مستی گوید که هیچ و هیچ و هیچ
ترانه سرا : احسان حائری
ای دوست تو این پند گوهربار شنواز یار شنیده ام، تو از یار شنو
سرّت به معلّمان خودخوانده مگوبا وصل‌فروشان ز ره‌ مانده مگو
بی‌تاب مشو، حرف نهان جار مزنبا هیچ کسی دم از دم یار مزن
بی‌عذر برو کلام استاد بخوانهر نامه که هر ماه تو را داد بخوان
هر پرسش اگر هست به آن ماه نویسبا خون دل و خامه‌ی پرآه نویس
گر حکم کند سوی خط یار شتابهر جا بدهد اذن پی کار شتاب
با هیچ کسی ساز دلت ساز مکنطومار سکوت هیچ دم باز مکن
یک واژه مباد چشم اغیار دهییک لحظه سکوت عشق آز
پالتوی سُرمه‌ای رنگی به تن کرده بودم. پیراهن سپیدم را دیشب با هزار ضرب و زور اتو کردم. مادر گفته بود که اگر به سفر رفتی و در شستشوی پیراهن عجله داشتی یقه پیراهن را با مسواک بشور. همین کردم که مادر گفت. خط اتو را هم در نظر گرفته بودم.چیزی از مرتب بودن کم نگذاشتم.به نظرم آمد صبح خوبی در انتظارم است. تاکسی‌ای که مرا تا میدان شهرداری برد نارنجی بود. ترانه‌ای از داریوش رفیعی گذاشته بود. همان ترانه همیشه‌گی "منتظرت بودم"راننده‌یِ خوش مَشرَبی داشت.
هرچه تاریخ ایران را مطالعه می‌کنم، تقسیم‌بندی‌های جامعه‌شناسان، بیشتر زیر سوال میرود!
دور کیم می‌گفت در جوامع سنّتی، نظم مکانیکی و در جوامع مدرن، نظم ارگانیکی حاکم است!
امّا در عصر صفوی و قاجار که مدرن اوّلیه به حساب می‌آیند، هرچه به شهرها و مراکز پیشرفت، نزدیک‌تر می‌شویم، دین حضور پررنگ‌تری دارد(نظم مکانیکی) و هرچه به روستاها نزدیک‌تر می‌شویم، از لحاظ عقاید و سنّت‌ها، آزادی بیشتری وجود دارد.(نظم ارگانیکی)

برای مطالعه‌ی جنبه‌ها
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر...
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز دیدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم...
 
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
صدا های درون مغزم دارند دیوانه ام میکنند:/
من را از کار انداخته اند:/کاملا....
مثل ادم معتادی ام که از خماری وا رفته  و میخواهد پایش را حرکت دهد و نمی تواند...راکد و بی مصرف! در نهایت هم همه به او میخندند و میگویند احمق نمی تواند خودش را جمع کند...
معتاد چه شده ام؟
خمار که شده ام؟
نمیدانم..
من هیچی نمیدانم...
میگویند سعادت در جهالت است، این است سعادت من؟این کلافگی و سقوط بدون انتها؟
واقعا دنبال چه ام؟
هزار تکه شده ام و هر تکه ام ساز متفاوتی میزند،از چن
واسطه گری و دلّالی فقط در بازار نیست، وقتی که راه و روشش در هر جا هست. و اینکه دلال ها به جای مشتری و ذوق و پسند او کار می کنند و برایش حکم می تراشند. 
کتاب و خواندن از آن دست کارهایی است که تا دلمان بخواهد همیشه و همه جا دلالی در آن حرف اول را می زند. از ناشر و پخش کننده تا سانسور و سیستم اداری که سعی می کند. برای مخاطب سلیقه تراشی کند. اینکه در هر دوره ایی گاه نویسنده هایی مد می شوند که بعضا اصلا نویسنده نیستند و بیشتر هذیان نویس هستند، یا کسانی مش
حس من امروز این بوده که وارد ماهی شدیم که هرچه آرزو کنم و از خدا بخواهم برایم برآورده میکند و  از دیروز به این فکر میکردم که پارسال ماه رمضان از خدا چه خواستم و خدا چه کرد و همینجور که با خودم مرور میکردم میدیدم هرچه خواستم بهبهترین شکل عطا کرده است و امروز روز اول ماه رمضان با قوت و انگیزه بیشتر از خدا طلب حاجت  دارم...
به نام خدای بی نهایتم
یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم
به امید کرمت روی به راه آوردیم
بر سر نفس بدآموز که شیطان رهست
از ندامت حشر از تو به سپاه آوردیم
#عبید_زاکانی

سلام دوستان خوب.
اینجا که اومدین ایوان دل منه،راحتم و راحت باشین
اول اینکه من عاشق شعرم هر کدومتون دوست داشتین شعر بذارین و من با کمال میل و شوق میخونمش.
دوم اینکه بحث سیاسی و مذهبی اینجا پیدا نمیشه
سوم اینکه جنسیت اصلا مطرح نیست برای من،همتون رو دوست خودم میدونم و از هیچ نظری هیچ
دل با معرفت یعنی بفهمی درد مولا رابدانی علت غیبت چه صغری و چه کبری رادل با معرفت یعنی سراپا وقف دین باشیبسوزی پای این مکتب، بفهمی حرف زهرا راشهید بی نشان باشی دو تکه استخوان باشیبه راه او دهی جان و سر و دست و تن و پا رارسیده یک شهید اینجا، شب شش ماهه مولاتو امشب روضه خوانی کن، بخوان تو روضه ما رالب اصغر به هم خورد و دعای مادرش این بودعمو می آورد حتماً تمام آب دریا را

با تغییرات
دل با معرفت یعنی بفهمی درد مولا رابدانی علت غیبت چه صغری و چه کبری ر
دم غروب، داشتم به خانه بر می گشتم که ناگهان کسی صدایم زد:- علیرضا!برگشتم سوی صدا، تعجب کردم. مسجد ثامن الائمه بود که با لبخندی، در آن سوی خیابان ایستاده بود و مرا صدا میزد. یعنی بروم پیشش؟ چقدر دلم برایش تنگ شده. مدتی است که الکی الکی درس را بهانه کرده ام و مسجد نرفته ام. چه می شود اگر فقط چند دقیقه بروم پیش مسجد و زود زود برگردم کنار درس ها؟ در این فکر ها بودم که عقل‌ با گستاخی به حرف آمد که: - بیخیال بابا! دلت خوش است! برگرد خانه درس هایت را بخوان
از جمله حرف هایی که احساس می کنم درست است اما می دانم غلط است :
1- فقیر که هستیم بیشتر یاد خدا می افتیم پس فقر بهتر است از ثروت ...
2- وقتی دانسته هامان کمتر باشد و بی خبر تر باشیم از این عالم و در یک کلمه هرچه "ساده" تر باشیم بیشتر احساس عجز می کنیم و بیشتر احساس نیاز می کنیم که به خداوند توکل کنیم . و هرچه عالم تر باشیم انگار حس می کنیم که همین علم برای رفع مشکلات ما کافی است ...
3- هرچه مشکلات و گرفتاری ها بیشتر باشد ندای یا الله ما هم بلند تر می شود و هر
ترکه های درخت آلبالو : تا حالا از جنگ در کردستان چیزی شنیدی؟ بیا مفصل بخوان!
 
ترکه های درخت آلبالو، عصر داستان
معرفی:
این کتاب درباره ی یک معجزه ی واقعی است. کتابی درباره ی وضعیت خاص کردستان. وقتی این داستان را می خوانید متوجه می شوید که شرایط جغرافیایی و اقلیمی کردستان به شکلی بوده که دموکرات ها و کموله ها غلبۀ کامل بر منطقه داشته و آزادسازی آن فقط می تواند یک معجزه باشد.اگر برای تربیت فرزندت از خدا کمک بخواهی حتی وسط فساد و بی دینی هم که باشد
دانلود ریمیکس مهدی احمدوند خلسه
سوپرایز بزرگ جوان ریمیکس ، دانلود ریمیکس مهدی احمدوند بنام خلسه با متن و دو کیفیت عالی
ریمیکس : علی ادریس
Download New Remix Mehdi Ahmadvand Khalse With Text And Direct Links 320 & 128 In Javan Remix
جدیدترین ریمیکس علی ادریس در تاریخ ۱ خرداد منتشر شد.
این ریمیکس تعلق دارد به آهنگ خلسه مهدی احمدوند.
ترانه این موزیک از مهدی احمدوند می باشد.
امیدوارم ریمیکس از کیفیت خوبی برخوردار باشد.
پیشنهاد دانلود ریمیکس دیگر از علی ادریس :
ریمیکس مهدی احمدوند م
نسیم صبح سعادت، بدان نشان، که تو دانی
گذر به کوی فلان کن، در آن زمان، که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت!
به مردمی نه به فرمان، چنان بران که تو دانی
بگو که جان عزیزم ز دست رفت، خدا را...
ز لعل روح‌فزایش، ببخش آن که تو دانی
من این حروف نوشتم، چنان‌که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی*

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکُش، چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه ببندم؟!
دقیقه‌ایست نگارا در آن میان که ت
آغاز ارتباط خاصّ علّامه طباطبائی با آیةالله قاضی رضوان الله علیهما
 
علّامه آیةالله حاج سیّدمحمّدحسین حسینی طهرانی قدّس سرّه:
 
«استاد علّامه میفرمودند: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرّف شدم از نقطۀ نظر قرابت و خویشاوندی و رَحِمیّت، گاهگاهی بمحضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم.
 
تا یک روز درِ مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند؛ چون به من رسیدند، دست خود را روی شانۀ من گذاردند و فرمودند: «ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان
دانلود آهنگ جدید سالار عقیلی به نام بخوان جانان با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Salar Aghili Called Bekhan Janan
 
دانلود آهنگ سالار عقیلی به نام بخوان جانان


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید


ادامه مطلب
برای دانلود فیلم ترانه ای عاشقانه برایم بخوان با لینک مستقیم همین الان
کلیک کرده و از دیدن این فیلم زیبا نهایت استفاده را ببرید
ترانه ای عاشقانه فیلمی جذاب است
و سکانس های جذابی دارد
در این فیلم نوع برخورد بازیگران با یکدیگر متفاوت است
متفاوت از این جهت که زیر بار زور نروند
و نسبت به هم بی تفاوت نباشند
فیلم زیبای یک ترانه ی عاشقانه حسی متفاوت را القا میکند
و به مخاطب وانمود می کند که نباید دشوار فکر کنیم
بگذریم 
این فیلم در ترکیه ساخته می شو
برخلاف اینکه دوره های قبل جمع زیادی از مردم را با ابزار «ترس» به پای صندوق ها می کشاندند، اما این بار صندوق های رأی در غیاب آنها برگذار شد، و این بود که نتیجه کاملاً متفاوت با دوره های قبل در آمد.- در غیاب ترسوهای کرونایی
- در غیاب سایه ی جنگی که در سایه ی اقتدار این روزهای کشور بی خاصیت شد
- در غیاب عروسک های دست ماهواره که هرچه دشمن ما دیکته می کرد، در لیست انتخاباتی دیکته می کردند.
 
می رسد روزی که هرچه فریاد داریم سر توسوهای داخلی می زنیم و می
قضاوت ساده ترین کار است ...
برای همین است که انسان ها قضاوت میکنند ...
تو که مرا نمیشناسی ، چگونه میتوانی خودخواهانه مرا نقد کنی؟!
تو که از چیزی خبر نداری ، چگونه میتوانی به راحتی حکم بدهی ؟!
دنیا را هرکسی از منظر خودش میبیند ...
درسته دنیا تاریکِ تاریک است ... من هیچ گاه نخواستم که کسی را اذیت کنم که حال اینگونه مرا مورد قضاوت قرار دهی ...
حال هرچه میخواهی بگو و هرچه میخواهی فکر و قضاوت کن ...
یاعلی !
لعنت بر سبک، سبک یعنی قالب از پیش تعیین شده، سبک در «نوشتن » یعنی جمود در کلمه، جمله، و ایده. ایده حاصل آزادی بی قید و شرط است و سبک آزادی را محدود میکند. اگر سبکی هم باشد چیزی جز خود مولف نیست. کسی که در لحظه ی کار، موجودی است جدا از هر چه که هست. او تنها متعلق به دنیای ذهن خودش است و بس.
روی یک پلاکارد تبلیغاتی نوشته است: سخنرانی با موضوع سبک زندگی! زندگی که شخصی ترین کار هر آدم است. زندگی بده بستان تجربه هاست ، نه قالب کردن تجربه های فسیل شده در و
 اسفند
 هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
 درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است..
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند، 
امید و رشته های نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
 از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
 و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند...
 فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
 اسفندِ رابطه ات در گذر است
 خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
 #پریسا_زا
دلِ مِرگان می‌خواست برخیزد و برود روی گونه‌ی پسرش را دزدانه ببوسد . اما چیزی مثل لایه‌ای نامرئی مانعش می‌شد . از اینکه محبت خود را بنمایاند شرمنده بود . مِرگان چنین بود . مهر خود را نمی‌توانست به‌سادگی بازگو کند . عادت نداشت . شاید چون بروز دادن عشق ، فرصت می‌خواهد . گه‌گاه هم اگر مِرگان گرفتار قلب خود می‌شد ، ثقل خشک و خشنی سد راهش بود . پس بیانِ مهر گویی خود بیگانه‌ترین خصلت او شده بود . گرچه جوهر مهر ، عمیق‌ترین خصلت مِرگان بود . به‌جای ه
سلام کاربرهای عزیز خانواده برتر
خدا به حضرت موسی (ع) وحی کرد: «مرا به زبانی که گناه نکرده باشی بخوان، موسی گفت: مرا چنین زبانی کجاست؟ خداوند فرمود: مرا به زبان غیر خود بخوان» (عدة الداعی و نجاح الساعی، ص: ۱۳۱
حضرت محمد صلی الله علیه و آله :
لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنْ دَعْوَةِ غَائِبٍ لِغَائِب‏
هیچ دعایى زودتر از دعایى که انسان در غیاب کسى مى کند، مستجاب نمى شود.
امام موسی کاظم علیه السلام :
أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ
بغض های بی هوا
گریه های بی امان
قبضِ روح های بی دلیل
این همه را نمی فهمم...
کاش معنای تک تکِ
این گرفتگی ها را می دانستم!!!
دلم این روز و شب ها
بی هیچ بهانه ای زار می زند
و نمی فهمد چرا؟!
نفهمیدنِ حالِ دل
عینِ گم کردن چیزی درونِ آدمی ست!...
آشفته ای
بی هیچ دردی شاید!!!
دردهای خاموش ;آدم را خاموش می کند....
جایی خاموش از دلمردگی
دل را بس است شاید....
معراج می خواهد دلم
اما دلیلش را نمیدانم....
اسفند ;
یادآور روزهای خوب وشیرین 
باشهداست....
یادآور انبوهی از عهده
کصخلانه به نظر می رسد اما کاملا منطقی ست که بخواهم لال نباشم و بنویسم.خودت چون نویسنده ای حتما اهمیتش را میدانی.که ننوشتن با خل ها چه میکند..البته دردش از نوشتن کمتر است..ناشیانه نیست این رفتارها.امدم که بنویسم و بخوانی..بدون انکه یادت بیاید اویی که این کسشرها را مینویسد همان است که ............... بخوان و به یاد نیاور
خاطره ترک اعتیاد
 
خاطره ترک اعتیادآنقدر با دختر دایی ام سر وکله زدم و با استدلالهای من درآوردی اش کشتی گرفتم که گفت: هرچه تو بگویی، اصلا یک هفته نمی خوانم، با خنده ادامه داد ببینم تو دیگر چه از جانم میخواهی!ماچی به لپ های تپلویش فرود آوردم و گفتم پس بیا این ۳ تا کتاب را بگیر به جای این رمان اینترنتی هایت بخوان.باغر و ناله مخصوص دهه هشتادی ها قبول کرد!
هنوز ۳ روز نشده ۲ تا کتاب هارا پس آورد و گفت تموم شد دختر عمه توروخدا کتاب داری بدی؟خندیدم و ک
زمین جلوه ای از چهره آسمانی توست
چشمه و رود شمه ای از لعل لبان توست
کمی کرشمه و ناز کن ای حوری آسمانی
دلم در آرزوی رقص چون غزال توست
آن دو چشم سبز زیبای تو قاتلان من اند
کمی نگاه کن مرا دل اسیر نگاه توست
از آن لبان سرخ زیبای جادوگر و لطیف
بوسه ای بده، لبم جستجوگر لبان توست
جامه باز کن بخوان مرا به مهر و عشق
سینه در حسرت آغوش مهربان توست
عاشقانه به ناز بخوان مرا و جانم بگیر
جرعه آب ذبح من بوسه لبان توست
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. 
در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! 
حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
 
علامه طباطبایی رمحة الله علیه می فرمودند:
چون به نجف اشرف برای تحصیل نایل شدم از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی و رحمیت گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم.تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور می کردند.چون به من رسیدند دست خود را روی شانه ی من گذاردند و گفتند :
ای فرزند!
دنیا می خواهی نماز شب بخوان
آخرت می خواهی نماز شب بخوان
شادی شهید هاشم واحدالعین صلوات
 
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در برخی از جنگها زره ای می پوشیدند،که حضرت را اذیت میکرد،جبرئیل نازل شد،وفرمود،خدایت به تو سلام می رساند،ومی فرماید:این زرهرا در بیاور وبجای آن این دعا را بخوان،که موجب حفظ تووامت تواز خطرات است.(اخلع هذا الجوشن واقرا هذا الدعاءفهو امان لک ولاُمتک).سفینه البحار،ماده جشن.
یأیها الرسول؛ بلغ...
نیمه شب در ظلمات غار مشغول عبادت بود، چشمه اشکش لحظه ای از باریدن نمی ایستاد.
این ظلمت غار نبود که آزارش می داد؛ ظلمت دل مردم بود.
ناگهان نور شدیدی تابیدن گرفت و غار تاریک را همچون روز روشن کرد. گویی خورشیدی در دل شب ظاهر شد.
نور گفت: بخوان! ...
ادامه مطلب
دوست مترجمی دارم که به شدت دوستش دارم.
دقیقا برای من که ح رو از ب تشخیص نمیدم کلی انگیزه ایجاد کرده هر روز زبان کار کنم. 
دکتر سهیل هم تماس گرفت آژیرکشان گفت بدو بیا خواجه نصیر؛ رفتم. اورژانسی خودم رو رسوندم ونک. اولتیماتوم داده شاگرد بس کن بی هدفی رو و اندکی درس بخوان. لبیک گفتم ولی بعیده از من درس خون دربیاد.
عاشقانه بیا دانلود آهنگ جدید حسین توکلی  دانلود آهنگ جدید حسین توکلی به نام عاشقانه بیا با کیفیت بالا  Download New Music By Hossein Tavakoli Called Asheghane Biaبا متن + بخش آنلاین و دانلود مستقیم
متن آهنگ حسین توکلی عاشقانه بیا
دلربای من باش که جان از تو بگیرم بی تو قدمام جایی نمیرن
تو نگاه من باش که دنیا رو ببینم دنیا به من و چشم تو خیرست
عاشقانه بیا جانان من تو بمان دلبرانه بیا باران من تو بخوان
بی بهانه بیا دنیای من تو بمان تازه کن جانم بر جان من تو بمان
عاشقانه بی
از آسمان مینویسم که آسمان، تنها همدم من است... تنها آسمان است که مرا میخواهد...و آسمان...مرا فرا میخواند...من از آسمان نمی‌نویسم...آسمان در دستان من جریان دارد...مغز آشفته با ندای آسمان آرامش پیدا میکند...مرا بخوان...در پی ابرهای تیره...من نور را میبینم...در پی ابرهای تیره... در پی غرش رعد و برق...من نور را می یابم...
هیچ کس به عنوان یه خانم به من احترام نزاشت. این باعث کمال گرایی منه. احترام من دنبال احترامم....من بهت به عنوان یه خانم احترام گذاشتم...ممنونم.
این چند خط مکالمه آخر من و دکترم بود . و من توی اتوبوس نشستم و گریه میکنم.
به خاطر زنانگی از دست رفته ام که قربانی احترام شده.
بعضی آدم ها تغییرت میدن.بدون اینکه بخوان
دانلود آهنگ ریمیکس مسیح و آرش AP به نام دریا
ریمیکس آهنگ دریا بغلم کن کاری از دی جی کهزاد تهرانی با صدای مسیح و آرش 
Remix By Dj Kahzad Tehrani
متن آهنگ دریا پیشم مسیح و آرش
♬♬♬
تا گل آلودس ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی ببن که چجوری جا گذاشتیش رو زمین
من واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تنگت میزدم توو بیابون دلت نفس زدم
دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بین نامردا منو تک ننداز
دریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم توی این مرداب با این آدما بر
 
 ای ابا صلت، ماه شعبان گذشت و این آخرین هفته آن است . آنچه را از این ماه کوتاهی نموده ای، در باقی مانده جبران کن وبرتو باد که به نیازهای اصلی خود توجه کنی و دعا واستغفار بسیار کن و قرآن را بسیار بخوان واز گناهان نزد خدا توبه نما تا وقتی که ماه خدا به تو رو می کند ، خود را برای خدا خالص کرده باشی،
ادامه مطلب
بسم رب المهدی...
 آقای غربت نشین مان  سلام.همیشه می گویند دیگران را به چیزی بخوان که خودت عامل به آنی و من همیشه و همه جا از نظم گفته ام، از اینکه هر چیزی باید در جای خودش باشد و بر آن اصرار کرده و میکنم. همیشه گفته ام که نظم کیفیت زندگی را بالا می برد...
ادامه مطلب
به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سربلندمرتبه پیکر، بلندبالا سرفقط به تربت اعلات، سجده خواهم کردکه بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سرقسم به معنی لا یمکن الفرار از عشقکه پر شده است جهان، از حسین سرتاسرنگاه کن به زمین! ما رأیت إلّا تنبه آسمان بنگر! ما رأیت إلّا سرسری که گفت: «من از اشتیاق لبریزمبه سرسرای خداوند می‌روم با سرهر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنممباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»همان سری که "یحبّ الجمال" محوش بودجمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سرسری
سلامم. من پریام .مدیر این وبلاگ
الان هیچ فعالیتی نمی کنم تا موقعی که چند نفر داوطلب بشن و نویسنده بشن و داستان بزارن.هر نوع داستانی که دوست دارن
البته بجز داستان می تونن کمیک هم بزارن.اینم هر نوعی بخوان.
فقط تنها قانون مهم این وب اینه که ادب باید رعایت بشه .
سپاس فراوان از همکاریتون 
اگه می خواین نویسنده شین تو همین پست اطلاع بدین
نگرانم، ولی چه باید کرد
عشق، دلواپسی نمی فهمد
درد من، خط ِ میخی است عزیز
درد من را کسی نمی فهمد...
بغض کردن میان خندیدن
تکیه دادن به کوه ِ نامرئی
خسته ام از ضوابط عُــرفی
خسته ام از روابط شــرعی
 
هیچ کس، هیچ کس نمی داند
به نگاهت چه عادتی دارم
هیچ فرقی نمی کند دیگر
اینکه با تو چه نسبتی دارم
تف به هرچه اصــول، هرچه فـُـروع
تف به هرچه ثواب، هرچه گـــُـناه
توی تاریک خانه ی دنیا
عقل جن ّ است و عشق بسم الله
چشم هایت نگاه خیسم را
مثل ِ برق سه فاز میگیرد
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه‌ی خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ، در رواقِ سکوت، که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد؛ پیام روشن باران، ز بام نیلی شب که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد ز خشک‌سال چه ترسی! که سد بسی بستند نه در برابر آب، که در برابر نور و در برابر آواز و در برابر شور… در این زمانه‌ی عسرت به شاعران زمان برگ رخصتی دادند که از معاشقه‌ی
برف پارو میکنم، برف مویت را بیا پارو کنم با دستشصت را که بگذرانی، میشوی دلخواه تر، سرمستتابِ تابستان نداری، مردِ مردستان،زمستانیِ نابی تومن زنِ تیرم، کمان آماده، بی آزار بهمن میشوم با توبده دستانِ سردت را، برایت تا سحر ها میکنم،ها هاجواب حرفهایت تا سحر با این بهانه میشود : ها ها زمستان جان اذان شد، وقتِ قامت بستن ات با روزدو رکعت شعرِ ثالث را به جا آور، بخوان با سوز.                         فهیمه مستفشار
 
زلال حکمت : انسان با فضیلت را هزار هزار کتاب نوشته شود، اندک است. بخوان و حظ کن
 
زلال حکمت (محمدحسین طباطبایی)نویسنده: نرگس علیمردانیانتشارات: نشر وزراء
معرفی:
تیراندازی ماهر و اسب سواری تک تیز و بی رقیب، خطاطی برجسته، نقاش و طراحی ورزیده، دستی به قلم داشت و طبعی روان، از نظر اجتماعی استاد صرف و نحو و معانی و بیان بود، هم در اصول کم نظیر و هم در فقه و فلسفه و هم از ریاضی حظّی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی و هم در ستاره شناسی هم در حدیث و روایت و
حسادت را مکر زنان می‌دانند و غیرت را زینت مردان؛ اما تو هرچه دلت می‌خواهد نامش را بگذار.
هرچه باشد، از عجایب زندگی من هم این است که از هر شب پیچیدن بوی ادکلنت در راهروی خوابگاه، آن هم در این موقع شب، می‌سوزم. از دیدنت با او، از فکر بودنت با او می‌سوزم. از صمیمیت بین‌تان می‌سوزم. از این‌که هنوز هم نمی‌فهمم رابطه‌تان صرفا دوستانه است یا ماجرای خاصی بین‌تان برقرار است هم می‌سوزم. حتی این‌که مطمئنم هیچ حسی نسبت به تو ندارم و تو را از روی خود
 
یه خانومه داشت با راننده تاکسیه کلی درد دل میکرد ...
داشت از شوهر سابقش می نالید و از اون زندگیش که شوهرش براش به ارمغان آورده بود ...
 از زندگی سخت الان شوهرش و بیماری بچه های جدید شوهر سابقش ...
و خدایی که صدای اون رو شنیده و جواب کارهای شوهرش رو بهش داده و الی آخر 
تو افکار خودم بودم گفتم چقد خوبه ما اینجا رو داریم :))
دوست داشتم همون لحظه به اون خانمه بگم بیا وبلاگ نویس شو و از هر چه دل تنگت میخواد بگو :)
ولی خب خانومه خیلی پیر بود :) و بعید میدونست
چند وقت پیش داشتم تو اینستاگرام با فردی چت میکردم و می‌گفت آدم دست فروش مترو بشه بهتره از این که بره شرکت های خصوصی کار کنه، چون هر وقت بخوان اخراجت می‌کنند، حتی اگه ۲۰ سال سابقه کار داشته باشی. 
ترفیع و ارتقاء شغلی و افزایش حقوق فقط برای آشنا و فامیل خودشان هست و حقوقت را تا هر وقت بخوان با تاخیر میدن، اما عده ای هم میگن تو کارهای تخصصی مثلاً حسابداری، برنامه نویسی، تعمیر کاری، نجاری، تراشکاری و بقیه کارهای فنی آدم باید تو جاهای خصوصی کار
سلبریتی های دلسوز که سفرهای خارجی شون تو  اوج  مشکلات مردم سیل زده قبول باشه ، واجبات مالی شرعی و قانونی خودشون رو اعم از مالیات و خمس  بپردازند کافیه و لازم نیست برای جمع کردن پول از مردم زحمت بکشند که برخی شون یک سال آنها را نگه دارند، بعد بخوان سالن تئاتر بسازند؛ به اندازه کافی ارگان های جمع کننده کمک ها از مردم داریم.
http://ziarani1.blog.ir/
دانلود آهنگ جدید مسیح و آرش دریا
دانلود آهنگ دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها با صدای مسیح و آرش ای پی به همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Masih & Arash Ap | Darya With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ دریا مسیح و آرش
♬♬♬
تا گل آلودس ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی ببن که چجوری جا گذاشتیش رو زمین
من واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تنگت میزدم توو بیابون دلت نفس زدم
♬♬♬
تکست آهنگ دریا مسیح و آرش Ap
دریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن
فکر نورانی
دلم می خواهد فکری نورانی داشته باشم.. فکر نورانی چیست ؟ اول فکر تاریک را بشناس .آنهـایی که هرچه برایشـان آیه و روایت بخـوانیم و مـوعظه کنیم و هرچه قـدر پنـد و انـدرز و نصـیحت کنیم، هیـچ فایـده ای برایشان نداشـته باشـد. فکر تاریک
ادامه مطلب
تحت هر شرایطی اخذ وثیقه توسط کارفرما از کارگر غیر قانونیه و میشه شکایت کرد.یعنی حتی اگه شما سفته بدی و بعد بخوان ازش استفاده کنن نه تنها نمیتونن بلکه اون موقع میشه ازشون شکایت کرد.مگر اینکه سفته به صورت محضری و با شرایط خاص باشه که این کار رو فقط بعضی از اماکن دولتی انجام میدن
به رفتم قبرستان
جوان هایی زیر خاک بودند
جوان هایی روی خاک
پیرهایی زیر خاک 
پیرهایی عصا به دست و قد خمیده
طفلی بی پدر شده بود
پدری بی پسر شده
مادری داغدار بود
مادری شادمان و جوان و تازه نفس
دست هایی که پیر شده بود و داشت غبار از مزار جوانی  پاک می کرد
و قبر خالی ای که داخلش اشغال ریخته بودند بچه ها
قبر خالی آماده...
یک عمر از بچگی توی سرمان زدند و هی گفتند : بچه جان درس بخوان تا بزرگ شدی یک گهی بشوی. ما هم تا توانستیم خواندیم. شبانه روز. توی اتوبوس، توی مدرسه، شب ها توی خانه زیر پتو ( چون یک اتاق که بیشتر نداشتیم. همه که می خوابیدند باید زیر پتو چراغ روشن می کردم درس می خواندم ) خب آخرش چه شدیم؟ هیچ گهی هم نشدیم.
ادامه مطلب
از دوشنبه عصر که هواپیما توی فرودگاه اهواز نشست، تا جمعه ظهر که با پرواز ساعت ۱۰ و پنجاه دقیقه از همان فرودگاه به تهران برگشتم روزهایی بر من گذشت شبیه به رویا و اگر میخواهی بدانی چرا، پست های سال پیش همین وبلاگ را بخوان.
من با هم بیرون رفتیم، بستنی خوردیم، فلافل‌هایمان را توی لشگر آباد پر کردیم، خندیدیم... ما زندگی کردیم و زندگی چیز بود که من پیش از این روزها تصوری از آن نداشتم.
و من حس می‌کنم هنوز هم ممکن است از خواب بیدار شوم.
شهر آزادگان رحیم آبادمیدرخشد به شرق گیلان شادقلب جنگل و روح دریاهاستهرچه دارد محلّه ی زیباستپل رود است جاری اندر شهرمی رود تا خزر تو را به سفرچهره ها شاد و مردمی خندانآبروی تمامی ایراناهل علم و تلاش و دانائیمقتدر ، مظهر توانائیعشقشان رشد دانش و فرهنگبوده با جهل دائماً در جنگیک محل دارد آن که بالنگاستعشق و شور و نشاط من آنجاستدر بهاران به نبش چارم منساکنم از برای گل چیدنقطب گردشگری سفیدابهپاتوق آفتاب و مهتابهجای زیبای اشکور لشکانهرچه دید
 آدم ها درک نمیکنن که از دست رفتن، تا روزی که یک صبح پلک هاشون رو باز میکنن و به جای بلند شدن، خیره میشن به سقف بالای سرشون؛ نگاه میکنن، نگاه میکنن و دست آخر میفهمن دیگه امیدی براشون باقی نمونده که بخوان بلند بشن و با تمام مشکلات ریز و درشت زندگیشون بجنگن یا با هر خوشی و ناخوشی کوچیکی، لبهاشون به سمت بالا و پایین کشیده بشه.
ادامه مطلب
 آدم ها درک نمیکنن که از دست رفتن، تا روزی که یک صبح پلک هاشون رو باز میکنن و به جای بلند شدن، خیره میشن به سقف بالای سرشون؛ نگاه میکنن، نگاه میکنن و دست آخر میفهمن دیگه امیدی براشون باقی نمونده که بخوان بلند بشن و با تمام مشکلات ریز و درشت زندگیشون بجنگن یا با هر خوشی و ناخوشی کوچیکی، لبهاشون به سمت بالا و پایین کشیده بشه.
ادامه مطلب
آقاجون عادت داشت غذایش را در ظرف مشترک با من بخورد. دفعه اول غذا تخم مرغ بود. خیلی بچه تر از آنی بودم که بتوانم تحلیل اجتماعی کنم. یک تکه از تخم مرغ مانده بود که من نصف کردم و خوردم. آن نصف باقیمانده را آقاجون نصف کرد و خورد. این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه اندازه بند انگشت تخم مرغ ته ظرف مانده بود. هیچکدام از ما یکباره آن تکه را نمیخورد و برای نفر بعدی نصفش را میگذاشت.ناگهان چنان کشیده محکمی زیر گوشم نواخت و گفت: توله سگ! همیشه پدر به فرزند میبخش
عالم ز برایت آفریدم گله کردیاز روح خودم در تو دمیدم، گله کردیگفتم که ملائک همه سرباز تو باشندصد ناز بکردی و خریدم،گله کردی جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم بر بخشش بی منت من هم گله کردی با این که گنه کاری و فسق تو عیان استخواهان توأم، تویی که از من گله کردیهر روز گنه کردی و نادیده گرفتم با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی صد بار تو را مونس جانم طلبیدم از صحبت با مونس جانت، گله ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها